سفارش تبلیغ
صبا ویژن
My world

--------------------------------------------------

سوال:من همیشه در ذهنم خودم رو قضاوت می کنم و مانع عزت نفسم می شوم! چه باید بکنم؟ 

جواب:

ما این و یاد بگیریم? 

ما توسط معلمینمون ?توسط پدر و مادرمون? توسط برادر بزرگ‌مون این قدر قضاوت شدیم

 این قدر بالا و پایینمون کردن که دیگه کم کم این درونی شده یه والد درونی شده و داره خودش ما رو انتقاد می کنه!

اون صدای لعنتی رو باید بتونیم خاموش کنیم !!!

یا یک صدای دیگه پخش کنیم...

اون صدا میتونه این باشه که :

من لیاقت این و دارم که خیلی چیز ها رو تجربه کنم.

من لیافت این رو دارم که با ارزش تر زندگی کنم.

حالا بیا نگاه کن 

به تو یک عمری داده شده ? یه تو یک جانی داده شده?به تو یک روانی داده شده.

حالا هر اتفاقی که براش افتاده? الان تو میتونی بنشینی فکر کنی

چه قدر از زندگی من مونده؟

نمی‌دونم!

آنچه که دارم از استعدادهام از بدنم از این تجربیاتی که کردم تو زندگیم

چه فناوری می‌توانم بر خودم انجام بدم که این جان من ارزشمند تر بشه ؟

چه تاثیره بیشتری می‌توانم بر این جهان خودم بگذارم؟

آیا باید کتاب های بهتر بخوانم ؟

معاشرت های بهتری داشته باشم ؟

آیا باید با آدم هایی که نامناسب هستند کمتر معاشرت بکنم ؟

ببیند داستان همینه ...

کاری که تو می کنی با درد ها و زخم های خودت ? کاری که تو می کنی با تجربیاتت

ارزشمندی محصول نهایی رو که خودت هستی رو تعیین می کنه...

من یه اصطلاحی دارم می گم "من ارزشمند"

این فقط حاصل این نیست که چه میراث روانی از گذشته و جامعه گرفتیم?

یه پای این قضیه هم ماییم.

ما چکار می کنیم با این میراث روانی؟

بعضی افراد میراث دار بزرگی هستن اما بلد نیستند ازش استفاده کنند مثلا سرمایه گذاری اشتباه می کنه عمرش و هدر میده. 

من و تو کمترین کاری که باید بکنیم اینه که عمرمون رو حروم نکنیم!!!

این چیزه با ارزشیه که باید بهش فکر کنیم ? این مکث مقدس زندگی من و توئه...

 -----------------------------------------------------------------------

مختصری از درس من ارزشمند

دکتر شیری  


نوشته شده در چهارشنبه 100/7/28ساعت 8:9 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

آنکس که بداند و بخواهد که بداند 

خود را به بلندای سعادت برساند!

انکس که بداند و بداند که بداند 

اسب شرف از گنبد گردون بجهاند!

انکس که بداند و نداند که بداند 

با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند!

ان کس که نداند و بداند که نداند 

لنگان خرک خویش به مقصد برساند!

آنکس که نداند و بخواهد که بداند 

جان و تن خود را ز جهالت برهاند!

آنکس که نداند و نداند که نداند 

در جهل مرکب ابدالدهر بماند!

انکس که نداند و نخواهد که بداند 

حیف است چنین جانوری زنده بماند!

مولانا

نوشته شده در دوشنبه 100/7/5ساعت 1:43 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

روز اول بمن آموخت معلم " آ " را 

خون دل خورد بسی تا که نوشتم " با " را 

دست خود برد به بالا و به پایین آورد 

تا که من بخش کنم بابا را 

زنگ نقاشی، من رنگ نمی دانستم 

او به من گفت که آبی بکشم دریا را 

آنقدر گفت از این فاصله های دم دست 

تا مراعات کنم فاصله در املا را 

بازگو کرد که دهقان فداکار که بود 

تا که سرمشق دهد جمله ی خوبی ها را 

تا که از زندگیم کسر کنم سایه ی جهل 

با کمی حوصله آموخت به من منها را 

گفت روباه پنیر از دهن زاغ ربود 

تا که یادم نرود حقه این دنیا را 

#متأسفانه شاعر ناشناس هستند


نوشته شده در دوشنبه 100/6/15ساعت 10:19 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

 از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست

دلخوش به فانوسم نکن، اینجا مگر خورشید نیست 

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من 

چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من 

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود 

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود 

با عشق آنسوی خطر جائی برای ترس نیست 

در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست 

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود 

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود 


نوشته شده در سه شنبه 100/5/12ساعت 11:38 صبح توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

-پس انداز، یعنی داشتن. داشتن، خوشبختی نمی آورد، درست همان طور که نداشتن.

ثروت، آسایش نمی آورد، درست همان طور که فقر.

شادی را باید بیرونِ خطّه ی داشتن و نداشتن جست و جو کرد.

با وجود این، شاید بد نباشد که برای یک مرضِ احتمالی و اسارت در بیمارستان، مبلغی هم 

پس انداز داشته باشیم. عصر، عصری ست که مردم متوسط، فقط از ترس پزشکان، پس انداز می کنند.

#نادر_ابراهیمی

#یک-عاشقانه-آرام


نوشته شده در چهارشنبه 100/4/9ساعت 8:46 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت