سفارش تبلیغ
صبا ویژن
My world

زیر مجموعه ی خودم هستم 

مثل مجموعه ای که سخت تهی ست 

در سرم فکر کاشتن دارم 

گرچه باغ من از درخت تهی ست

عشق اهوی تیزپا شد و من 

ببر بی حرکت پتوهایم 

خشمگین نیستم که تا امروز 

نرسیدم به ارزوهایم 

نرسیدن رسیدن محض است 

ابزی اب را نمی بیند 

هرکه در ماه زندگی بکند 

رنگ مهتاب را نمی بیند

دوری و دوستی حکایت ماست 

غیر از این هرچه هست در هوس است 

پای احساس در میان باشد 

انتخاب پرنده ها قفس است 

وسعت کوچک رهایی را 

از نگاه اسیر باید دید 

کوه در رسته کوه بسیار است 

کوه را در کویر باید دید 

گرچه باغ من از درخت تهی ست 

در سرم فکر کاشتن دارم 

شعر راِ‌ٍ ? عشق را ? مکاشفه را 

همه را از نداشتن دارم 

 

یاسر قنبرلو


نوشته شده در پنج شنبه 102/9/23ساعت 8:28 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

توی زندگی هممون یه زمانی بوده که وسط یه چند راهی \یر کردیم و همه ی دنیا دور سرمون چرخیده 

امروز به خاطر اشتباه یک ادم دیگه وسط بدترین چند راهی زندگیم قرار گرفتم. نمیدونستم با کی حرف بزنم یا به کی بگم . بیشتر از همه  این من و اذیت می کرد که من خطا کار نبودم و باید تاوان خطای عمد کس دیگه ای رو میدادم. 

ای کاش ادم ها میدونستن اشباهاتشون چه تاثیری روی زندگی بفیه داره . ای کاش یکم به زندگی عزیزانشون و اطرافیانشون اهمیت می دادن 

درد داره خطاهاشون هی تکرار بشه و تو مدام در عذاب باشی و در پی جمع کردن گند های زدشون ولی اخر  این قصه اونا بشن عزیز دلشکسته ای که همه ی ادم ها براش دل میسورونن و به تو حق سختی کشیدن و ناراحت بودن نمیدن بدون اینکه بدونن این وسط تویی که اسیب دادی چون تاوان گناهی رو پس میدی که نکردی و اشتباهاتی که اون ادم بدون در نظر گرفتن عواقبش مدام تکرارش میکنه.

بترسید از اون روزی که دیگه زندگیتون ذره ای برای عزیزانتون ارزشی نداشته باشه اون وقته که میفهمید به دست خودتون توی چه گردابی افتادید. 

ای کاش همه ی ما ادم ها به اون حد از سطح شعور برسیم که بدونیم اشتباهات ما روی زندگی و ابروی خانواده و عزیزانمون تاثیر میزاره و ای کاش که همیشه این قدر لجباز نباشیم. 

ای کاش وقتی یک بار سرتون به سنگ خورد برگردی و درست زندگی بکنید 

امروز این قدر حالم بده و این قدر استرس و فشار عصبی تحمل کردم که دوست دارم برم توی یک کوه و تا میتونم فریاد بزنم. 

فریاد بزنم و بگم از  همه ی ادم هایی که به اطلاح حرف مردم براشون مهم نیست و با کاراشون  زندگی بقیه رو نابود می کنند بگم ازتون متنفرم.........

بزرگ شدن یعنی یادبگیری مسئولیت قبول بکنی یعنی یادبگیری تو در قبال خانوادت مسئولی یا بگیری که گاهی اوقات باید برای خانوادت فداکاری بکنی یاد بگیری فقط این تو نیستی که داری نوس می کشی 

نباید حرفی بزنم و باید تا میتونم سکوت بکنم واین خیلی سخته چون همین الانش هم  مثل یه انبار باروتم که هر لحظه میخواد منفجر بشه. 

با تنها کسی که میتونم حرف بزنم خدا هست و بس 

برای همین خواستم یه ذره اینجا بنویسم  و خودم و خالی کنم ....

ای کاش بعد از این همه وقت که برگشتم این اون مطلبی نمیبود که میخواستم بنویسم

ولی خب چه میشه کرد پارسی همیشه بهترین جاست برای حرف هایی که بهتره هیچ وقت زده نشن ....

 


نوشته شده در یکشنبه 102/4/18ساعت 9:30 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

 نادیده گرفتن احساسات منفی مانند نگه داشتن سم در سیستم شماست. یاد یگیرید هر چیزی را که احساس می کنید درک کنید. هدف اجبار کردن افکار مثبت نیست بلکه تبدیل افکار منفی به جیزی قابل حضم تر است تا احساس راحتی بیشتری داشته باشید. 

Negative Emotionen zu ignorieren ist so, als würdest du in deinem System Gift festhalten. Lerne, alles zu verstehen, was du empfindest.Das Ziel ist nicht , positive Gedanken zu erzwingen, sondern die negativen Gedanken in etwas Bekömlichers zu verwandeln, damit du dich wohler fühlst


کتاب : Good Vibes , Good Life 


نوشته شده در شنبه 101/10/3ساعت 11:22 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

بیاید از مهم ترین تصمیم های زندگیمون با هم حرف بزنیم .تبسم

تصمیم هایی که راه زندگیمون رو کاملا عوض کردند و گاهی به نفعمون بودن و گاهی به ضررمون...

تصمیم هایی که یه زمانی فکر می کردیم بهترین هستند ولی خیلی هاشون در اینده جز حسرت چیزی برامون باقی نگذاشتن!! 

چرا و چطور این تصمیم ها رو برای زندگیمون گرفتیم؟

این تصمیم های سرنوشت ساز چه قدر زندگیمون رو تحت تاثیر قرار میدن؟

من چندین ماه پیش یکی از این نوع تصمیم های سرنوشت ساز رو گرفنم که جوابش تا دو روزه دیگه مباد و اون وقت می تونم ببینم به دنبالش شادی داره یا حسرت و غم!

میتونم ببینم بزرگترین ریسک زندگیم ارزشش و داشت یا نه!

اما حالا شما بهم بگین تا حالا شده تصمیم خیلی مهم و ریسکی  رو برای زندگیتون گرفته باشید که براش خیلی تلاش کرده باشید و هزبنه پرداخت کرده باشید ولی در اخر اونی نشد که باید میشد؟چظور باهاش کنار اومدید؟

خوشحال میشم از تصمیماتتون برام بگیدمؤدب

 


نوشته شده در پنج شنبه 101/1/11ساعت 11:13 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |

زندگی‌‌، مستقل از زندگان، حتی اگر وجود داشته باشد 

هم چیز قابل بحثی نیست.

این ما هستیم که به این زندگی، زندگی می بخشیم؛ و به 

اینگونه، این ما هستیم که مستقیما مسئول شکل و 

محتوای زندگی هستیم. 

ظرف، مسئله ای نیست. مظروف، موضوع مورد بحث 

ماست.

و انسان، مظروفِ ظرفِ زندگیست.

انسانِ امروز، فردا و فرداهای آینده...

. نادر ابراهیمی . 


نوشته شده در یکشنبه 100/10/26ساعت 1:54 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت