My world
روز اول بمن آموخت معلم " آ " را خون دل خورد بسی تا که نوشتم " با " را دست خود برد به بالا و به پایین آورد تا که من بخش کنم بابا را زنگ نقاشی، من رنگ نمی دانستم او به من گفت که آبی بکشم دریا را آنقدر گفت از این فاصله های دم دست تا مراعات کنم فاصله در املا را بازگو کرد که دهقان فداکار که بود تا که سرمشق دهد جمله ی خوبی ها را تا که از زندگیم کسر کنم سایه ی جهل با کمی حوصله آموخت به من منها را گفت روباه پنیر از دهن زاغ ربود تا که یادم نرود حقه این دنیا را #متأسفانه شاعر ناشناس هستند
نوشته شده در دوشنبه 100/6/15ساعت
10:19 عصر توسط Ava.4A8 نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |