In der Schule des Lebens erhält jeder ein vielfältiges Wissen. Die Lehre, wie man im Leben sein Brot verdient, Wie man sein Leben gestaltet, das Fach: Liebe, das Fach: Streit, das Fach: Kennenlernen, das Fach: Wie man in Trauer Abschied nimmt. Neben allen diesen Fächern und Lehren, neben alle guten und schlechten Noten, die du erhältst, Gibt es noch einen größeren Lehrer! Er begleitet Dich in allen Momenten lebenslang, Er ist in der Schule, aber nicht immer. Dieser lehrt Dich den ‘’Tod’’. Was Du aber dabei zu lernen hast, heißt: “Leben” در کلاس روزگار، درس های گونه گونه هست: درس دست یافتن به آب و نان، درس زیستن کنار این و آن. درس مهر، درس قهر، درس آشنا شدن، درس با سرشک غم ز هم جدا شدن ! در کنار این معلمان و درس ها، در کنار نمره های صفر و نمره های بیست، یک معلم بزرگ نیز در تمام لحظه ها، تمام عمر! در کلاس هست و در کلاس نیست! نام اوست: مرگ! و آن چه را که درس می دهد، « زندگی» ست! فریدون مشیری بیاید رو راست باشیم؛ چه قدر به آدم هایی که توی زندگیمون هستن وابسته ایم؟ چه قدر بدون اون ها میتونیم دووم بیاریم؟ چه قدر تنهایی زندگی کردن رو بلد هستیم ؟ چه قدر بلدیم دل کندن از هم دیگه رو ؟ من این و خیلی خوب بلد شدم.... اگر یه زمانی فکر می کردم بدون وجود آدم های اطرافم نمیتونم زندگی کنم یا زندگیم بیهوده میشه و افسرده، الان میدونم که همه ی آدم هایی که توی زندگیم نقشی رو بازی می کنن، رفتنی هستن.... بعضی ها میرن زیر خروار ها خاک،بعضی ها رو مجبورم توی دلم دفن کنم و روشون خاک بریزم... آدم های زندگی من خیلی هاشون رفتن، رفتنی که با درد و آه همراه بود. با رفتن هرکدومشون من خم تر و خم تر می شدم، اون قدر آب شدم که خودم را دوباره ساختم. ولی این بار طوری ساختم که دیگه وابسته نباشم،زیر همون خاکی که رفتن آدم ها دفنم کرده بود،دفنش کردم. عشق و محبت و از دلم دور نکردم، اما دیگه وابسته کسی نیستم... وابستگی چیز خوبی نیست، پر از درده.... نه وابسته کسی بشیم نه بزاریم کسی وابستمون بشه. باور کنین وابستگی بد دردیه... وقتی به کسی وابسته نیستی انگار آزادی، رها..... من آزادم،خیلی وقته که آزادم،من آزادی ام رو می پرستم....
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |