قطره ای هستم و محکوم به دریا نشدن درد یعنی گره کور شدن,وا نشدن خیره در چشم سیاه تو اگر می گریم دردم این است :دچارم به زلیخا نشدن اخم کردی و ز ابروی کجت می ترسم بیت پیچیده ات افتاده به معنا نشدن! سال ها اشک بر این زخم دلم ریخته ام که همین آب و نمک,راه مداوا نشدن مثل پیچک به تو پیچیده ام و دلتنگم بین ما هیچ نبوده است,به جز ""ما ""نشدن حسین دهلوی برای نوشتن نیاز به یه ایده داری .که بدونی در مورد چی یا چه جوری بنویسی . میتونی متن های عاشقانه بنویسی تا بازدیدت بره بالا ،ولی الانه توی هر وبلاگی از این متن ها پیدا می کنی . ادم های عاشقی که یا شکست خوردن یا درگیر عشق یه طرفه ان و یا تو رابطه ان . این قدر زیاد شده که دیگه کمتر کسی رغبت به خوندش می کنه .حرف از عشق هایی که خیلی هاشون واقعی نیستن .پوشالی ان و پوچ.... دارم از یه سردرگمی فرار می کنم تا بتونم بهتر به آیندم فکر کنم .برای همینم هست که میخوام بنویسم . نوشتن آرومم می کنه . صدای فرو رفتن و بالا اومدن کلید های کیبرد وقتی با سرعت تایپ می کنم بهم آرامش میده .آرامشی که دوست دارم چندین ساعت ادامه بدم بدون اینکه توجهی به درد انگشتام بکنم . یه چیزیایی یا یه کسایی تو زندگی هستن که باهاشون آرامش داری،شاید بهت آسیب بزنن ولی تو باهاشون آرامش داری. مسخرس نه !چطور میشه با چیزی یا با کسی که برات درد درست میکنه احساس آرامش کنی . راستش خودمم نمیدونم ،ولی گاهی اوقات یه حس های توی وجودت هست که بی دلیله ولی این قدر قوی که تمام قدرت ذهن و منطق تو رو دستش میگیره و رام می کنه . مثل چندین ساعت تایپ کردن فقط برای شنیدن صدای کلید های کیبرد... این نه اولین متنی که می نویسم نه آخریش .... یه روزی یکی بهم یه حرف کلیشه ای زد ،از این حرفا که بهش میگن جملات انگیزشی طور... اون جمله این بود : صبور باش چیز های خوب زمان میبرد امپراطوری ها یک روزه ساخته نمیشوند اون موقع از شنیدن این جملات حرصم در میومد ،چون واقعیت دنیا خیلی از این حرفا و جمله ها دور بود. ولی الان که اینجام و می نویسم حداقل به این یه جمله ایمان اوردم ... شاید هم همیشه حرف های کلیشه ای ،حرف های بیخودی نباشه.....
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |